امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thickset

ˌθɪkˈset ˌθɪkˈset
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
انبوه، پرپشت، تنگ هم، تنگ، کلفت، قطور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thickset

  1. adjective Short, heavy, and solidly built
    Synonyms: stocky, compact, heavyset, stubby, thick, stout, blocky, chunky, dumpy, squat, stodgy, stumpy

ارجاع به لغت thickset

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thickset» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thickset

لغات نزدیک thickset

پیشنهاد بهبود معانی