امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Thirst

    θɜːrst θɜːst
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      thirsts

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun verb - intransitive B2
    تشنگی، عطش، آرزومندی، اشتیاق، تشنه بودن، آرزومندبودن، اشتیاق داشتن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - to die of thirst
    - از تشنگی مردن
    - to quench one's thirst
    - عطش خود را فرونشاندن
    - a thirst for learning
    - اشتیاق به یادگیری
    - thirsting for revenge
    - در آرزوی انتقام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد thirst

    1. noun craving (especially for liquid)
      Synonyms: appetite, aridity, desire, drought, dryness, eagerness, hankering, hunger, keenness, longing, lust, passion, thirstiness, yearning, yen

    لغات هم‌خانواده thirst

    ارجاع به لغت thirst

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «thirst» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thirst

    لغات نزدیک thirst

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند