امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

This

ðɪs ðɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    these

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb pronoun A1
این

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- this book
- این کتاب
- This one is one mine.
- این یکی مال من است.
- This tastes good.
- مزه‌ی این خوب است.
- This is longer than that.
- این از آن درازتر است.
- This convinces me.
- این مرا مجاب می‌کند.
- A car this big must be expensive.
- اتومبیلی به این بزرگی باید گران‌قیمت باشد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد this

  1. adjective
    Synonyms: the, that, the indicated, the present, here, aforementioned, already stated
  2. pronoun
    Synonyms: the-one, this-one, the one in question, the aforementioned one, this person, the thing indicated

Idioms

ارجاع به لغت this

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «this» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/this

پیشنهاد بهبود معانی