امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thorn

θɔːrn θɔːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    thorns

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
خار، تیغ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Be careful when picking that rose, it has a thorn.
- موقع چیدن آن رز مراقب باش؛ تیغ دارد.
- The princess pricked her finger on a thorn and fell into a deep sleep.
- شاهدخت دستش را به تیغی زد و به خوابی عمیق فرو رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thorn

  1. noun A sharp, pointed object
    Synonyms: spine, prickle, brier, bramble, needle, briar, annoyance, prick, discomfort, nettle, infliction, irritant, irritation, pain, plague, barb, spike, thistle, splint, pricker, spur, torment, trouble, vexation, sticker, spikelet
  2. noun One that makes another totally miserable by causing sharp pain and irritation
    Synonyms: pain, trial

Idioms

ارجاع به لغت thorn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thorn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thorn

لغات نزدیک thorn

پیشنهاد بهبود معانی