امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Threaten

ˈθretn ˈθretn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    threatened
  • شکل سوم:

    threatened
  • سوم‌شخص مفرد:

    threatens
  • وجه وصفی حال:

    threatening

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
تهدید کردن، ترساندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Famine threatens the city.
- قحطی شهر را تهدید می‌کند.
- He threatened me with a knife.
- با چاقو مرا تهدید کرد.
- Several plant species are threatened with extinction.
- چندین گونه گیاه در معرض انقراض است.
verb - transitive
خبر دادن از
- The sky threatens a storm.
- آسمان خبر از توفان می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد threaten

  1. verb warn, pressure
    Synonyms: abuse, admonish, augur, blackmail, bluster, browbeat, bully, caution, comminate, cow, enforce, flex muscles, forebode, forewarn, fulminate, growl, intimidate, look daggers, make threat, menace, portend, presage, pressurize, push around, scare, scowl, shake fist at, snarl, spook, terrorize, torment, walk heavy
    Antonyms: alleviate, help, protect, relieve
  2. verb endanger
    Synonyms: advance, approach, be dangerous, be gathering, be imminent, be in the air, be in the offing, be on the horizon, brewing, come on, forebode, foreshadow, frighten, hang over, impend, imperil, jeopardize, loom, overhang, portend, presage, put at risk, put in jeopardy, warn
    Antonyms: guard, protect, save

لغات هم‌خانواده threaten

ارجاع به لغت threaten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «threaten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/threaten

لغات نزدیک threaten

پیشنهاد بهبود معانی