امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Through

θruː θruː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

preposition A2
از میان، از وسط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a road through the desert
- راهی از میان صحرا
- He put a bullet through my hat.
- گلوله‌ای زد که به کلاهم خورد و از آن رد شد.
- The river passes through mountains.
- رودخانه از میان کوهستان‌ها می‌گذرد.
- Oars cut through the water.
- پاروها بر آب می‌خوردند و آن را می‌بریدند.
- He crawled through the hole.
- او با خزیدن از سوراخ رد شد.
- The students walked through the gate.
- دانش‌آموزان قدم‌زنان از در رد شدند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
preposition
(با: go) به پایان رسیدن یا رساندن، خاتمه یافتن یا دادن
- John went through four books in one day.
- جان در یک روز چهار کتاب را تمام کرد. (خواند)
- The children went through the inheritance in two years.
- بچه‌ها ظرف دو سال ارثیه را تمام کردند.
preposition
(با: get) طی کردن، گذراندن، به انجام رساندن
- He got the bill through the parliament.
- او لایحه را از مجلس گذراند.
- We finally got through the project.
- بالأخره طرح را به انجام رساندیم.
- Arianne got through her final examinations.
- آرین امتحانات نهایی خود را گذراند.
- If you look at the world through the eyes of a biologist.
- اگر با چشمان یک زیست‌شناس به دنیا نگاه کنی.
adverb
از (میان یا سرتاسر و غیره)
- He was looking at me through the window.
- از پنجره به من نگاه می‌کرد.
- knowledge derived through books
- دانشی که از کتب به دست آمده است.
preposition
به، از راه، از طریق، به وسیله‌ی، به کمک، به خاطر، به واسطه‌ی، در اثر، با
- Zahra went out through the kitchen.
- زهرا از راه آشپزخانه خارج شد.
- She educated herself through correspondence courses.
- از طریق درس‌های مکاتبه‌ای خودآموزی کرده است.
- He spoke through an interpreter.
- او به کمک یک مترجم حرف زد.
- through Zahra's help
- به کمک زهرا
- We are related through our grandfather.
- از طریق پدربزرگمان با هم نسبت داریم.
- Through illness he lost his hearing.
- در اثر بیماری شنوایی خود را از دست داد.
- through an error
- به‌واسطه‌ی اشتباه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
preposition
سرتاسر، سراسر، همه، تمام
- through summer
- تمام تابستان
- through life
- همه‌ی عمر
- The rumour spread through the town.
- شایعه در سراسر شهر پیچید.
- He heard the speech through without interruption.
- بدون وقفه به همه‌ی سخنرانی گوش فرا داد.
- It was raining and I was soaked through.
- باران می‌آمد و من سرتاپا (کاملاً) خیس بودم.
- Pieces of the airplane were scattered through the field.
- قطعات هواپیما در سراسر مزرعه پراکنده شده بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
preposition
در، طی، تو، داخل
- A machine that flies through the air.
- ماشینی که در هوا پرواز می‌کند.
- all through the year
- در تمام سال
- She remained sitting through the earthquake.
- طی زلزله در حالت نشسته باقی ماند.
- Road construction will continue through winter months, too.
- راه‌سازی در ماه‌های زمستان هم ادامه خواهد داشت.
adjective
سرتاسری، سراسری، مستقیم
- a through road
- راه سراسری
adjective
بلا توقف، بی‌ایست، گذرا، یکسر
- a through train
- قطار بدون توقف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد through

  1. adjective done
    Synonyms: buttoned up, complete, completed, concluded, ended, finis, finished, in the bag, over, terminated, wound up, wrapped up
    Antonyms: incomplete, unfinished
  2. adjective direct
    Synonyms: constant, free, nonstop, one-way, opened, rapid, regular, straight, straightforward, unbroken, unhindered, uninterrupted
    Antonyms: indirect, stopping
  3. preposition by way of
    Synonyms: as a consequence, as a result, at the hand of, because of, by, by dint of, by means of, by reason, by the agency of, by virtue of, for, in consequence of, in virtue of, per, through the medium of, using, via, with, with the help of
  4. preposition between, during
    Synonyms: about, by, clear, for the period, from beginning to end, in, in and out, in the middle, into, past, round, straight, throughout, within
    Antonyms: around

Idioms

  • through and through

    از اول تا آخر، در تمام مدت، سرتاسر

  • through thick and thin

    در همه‌‌ی لحظات خوب و بد زندگی، در ایام خوش و ناخوش، در پستی‌ها و بلندی‌ها، در همه‌حال، در سختی و آسانی، با همه‌ی فراز‌ونشیب‌ها

ارجاع به لغت through

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «through» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/through

لغات نزدیک through

پیشنهاد بهبود معانی