امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Timetable

ˈtaɪmˌteɪbl ˈtaɪmˌteɪbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    timetables

معنی

noun countable B1
گاه فهرست، صورت اوقات، برنامه ساعات کار، جدول ساعات کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد timetable

  1. noun schedule
    Synonyms: agenda, appointments, calendar, chart, chronology, docket, itinerary, list, order of business, plan, program, record

ارجاع به لغت timetable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «timetable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/timetable

لغات نزدیک timetable

پیشنهاد بهبود معانی