امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Title

ˈtaɪtl ˈtaɪtl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    titled
  • شکل سوم:

    titled
  • سوم‌شخص مفرد:

    titles
  • وجه وصفی حال:

    titling
  • شکل جمع:

    titles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
لقب، سمت، عنوان، اسم، نام، مقام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the title of the newspaper's article
- عنوان مقاله‌ی روزنامه
- a book under the title of "the Eagle's Nest"
- کتابی تحت عنوان «آشیان عقاب»
- What is the title of his new movie?
- اسم فیلم جدید او چیست؟
- The title of this play is "Hamlet".
- نام این نمایشنامه "هملت" است.
- "lord" and "duke" are aristocratic titles.
- ‌«لرد» و «دوک» القاب اشرافی هستند.
- He does not use the title "doctor" in front of his name.
- او عنوان «دکتر» را جلو اسم خود به‌کار نمی‌برد.
- For his services he was given the title "father of the nation."
- به‌‌دلیل خدماتش به او عنوان «پدر ملت» را دادند.
- Greece won four titles in track and field.
- در مسابقات دو و میدانی، یونان صاحب چهار مقام قهرمانی شد.
- a title match
- مسابقه‌ی قهرمانی
- the title song
- ترانه‌ای که نامش با عنوان نمایش یکی است
- the title story
- داستانی که عنوان کتاب با نام آن یکی است
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
حق، استحقاق
- He has no title to this land.
- او حقی نسبت به این زمین ندارد.
- His devotion gives him a title to our gratitude.
- فداکاری او، وی را مستحق امتنان ما می‌کند.
verb - transitive
عنوان نوشتن، عنوان دادن، لقب دادن، نام نهادن
- He titled himself "King of the Franks."
- او به خود عنوان «شاه فرانک‌ها» را داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد title

  1. noun heading, label
    Synonyms: appellation, banner, caption, close, description, head, headline, inscription, legend, name, rubric, salutation, sign, streamer, style, subtitle
  2. noun name
    Synonyms: appellation, appellative, brand, cognomen, denomination, designation, epithet, handle, honorific, label, moniker, nom de plume, nomen, pseudonym, sobriquet, style, tab, tag, term
  3. noun possession, laurel
    Synonyms: authority, championship, claim, commission, crest, crown, decoration, deed, degree, desert, dibs, due, entitlement, holding, justification, license, medal, merit, ownership, power, prerogative, pretense, pretension, privilege, proof, ribbon, right
  4. verb name
    Synonyms: baptize, call, christen, denominate, designate, dub, entitle, label, style, term

Collocations

لغات هم‌خانواده title

ارجاع به لغت title

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «title» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/title

لغات نزدیک title

پیشنهاد بهبود معانی