امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

To-do

təˈduː təˈduː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun plural
(عامیانه) جنجال، هیاهو، سروصدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد to-do

  1. noun commotion, excitement
    Synonyms:
    stir disturbance uproar turmoil fuss bother agitation excitement hubbub racket tumult unrest disorder bustle hurly-burly rumpus flap furor pother rucktion clamor quarrel hassle hoo-ha hoopla performance hurrah brouhaha whirl
    Antonyms:
    rest peace

ارجاع به لغت to-do

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «to-do» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/to-do

لغات نزدیک to-do

پیشنهاد بهبود معانی