امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tomboy

ˈtɑːmbɔɪ ˈtɒmbɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
دختر پسروار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tomboy

  1. noun A girl who behaves in a boyish manner
    Synonyms: hoyden, girl, romp, spitfire, rowdy girl, (colloq.) hoiden, gamine, meg
  2. adjective
    Synonyms: gamine, tomboyish, hoydenish

ارجاع به لغت tomboy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tomboy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tomboy

لغات نزدیک tomboy

پیشنهاد بهبود معانی