امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Torso

    ˈtɔːrsoʊ ˈtɔːsəʊ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      torsos

    توضیحات

    همچنین می‌توان از شکل جمع torsi به‌ جای torsos استفاده کرد.

    معنی‌ها

    noun countable
    تنه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    noun countable
    مجسمه‌ی تنه، پیکره‌ی تنه
    noun countable
    کار ناقص
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد torso

    1. noun The body excluding the head and neck and limbs
      Synonyms: trunk, body, thorax, caudex

    ارجاع به لغت torso

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «torso» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/torso

    لغات نزدیک torso

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی