امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tory

ˈtɔːri ˈtɔːri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
عضو حزب محافظه‌کار انگلیس، وابسته به حزب محافظه‌کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tory

  1. noun One who strongly favors retention of the existing order
    Synonyms: conservative, traditionalist, loyalist, orthodox, cavalier, rightist, reactionary, right-winger, extreme conservative
  2. adjective Strongly favoring retention of the existing order
    Synonyms: conservative, orthodox, right, rightist, right-wing, traditionalist, traditionalistic

ارجاع به لغت tory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tory

لغات نزدیک tory

پیشنهاد بهبود معانی