امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Trance

    træns trɑːns
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      trances

    معنی

    noun verb - transitive
    از خود بیخودی، بیهوشی، خلسه، مسحور کردن یا شدن، با چالاکی حرکت کردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد trance

    1. noun hypnotic state
      Synonyms: abstraction, coma, daze, dream, ecstasy, glaze, insensibility, muse, petrifaction, rapture, reverie, spell, study, stupor, transfixion, transfixture, unconsciousness
      Antonyms: consciousness

    ارجاع به لغت trance

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trance

    لغات نزدیک trance

    پیشنهاد بهبود معانی