معنی transferable به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

trænsˈfɜːrəbl trænsˈfɜːrəbl

معنی‌ها

adjective

انتقال‌پذیر، قابل‌انتقال، قابل ورابری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

adjective

انتقال پذیر، قابل واگذاری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transferable

adjective Legally transferable to the ownership of another

Synonyms: assignable, negotiable, movable, conveyable, transferrable, transmittable, interchangeable, exchangeable, consignable, portable, devisable, moveable, conductible, transportable

Antonyms: isolated, nontransferable, fixed

ارجاع به لغت transferable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «transferable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transferable

لغات نزدیک transferable

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی