امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Transparency

trænsˈpɛrənsi trænˈspærənsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
شفافیت، وضوح، قابل‌فهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The company emphasized the importance of transparency in their financial reporting.
- این شرکت بر اهمیت شفافیت در گزارشگری مالی خود تاکید کرد.
- The transparency of the glass allowed us to see the beautiful sunset.
- شفافیت شیشه به ما اجازه می‌داد تا غروب زیبای خورشید را ببینیم.
noun countable
هنر عکس یا خطی که از پشت روشنایی به آن بیندازند، پشت‌نمایی
- The transparency of the photograph allowed us to see every detail.
- پشت‌نمایی عکس به ما این امکان را می‌داد که همه‌ی جزئیات را ببینیم.
- The artist used a transparency to project their artwork onto the wall.
- این هنرمند برای نمایش آثار هنری‌اش بر روی دیوار از پشت‌نمایی استفاده کرد.
noun uncountable
صداقت، صراحت، روراستی
- The government's lack of transparency raised suspicions among the public.
- عدم‌صداقت دولت باعث ایجاد شبهه در بین مردم شد.
- The company prided itself on its transparency, allowing customers to trust their business practices.
- این شرکت به روراستی خود افتخار می‌کند و به مشتریان اجازه می‌دهد تا به شیوه های تجاری‌شان اعتماد کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transparency

  1. noun Permitting the free passage of electromagnetic radiation
    Synonyms: transparence, clearness, glassiness, transparentness
    Antonyms: opacity
  2. noun Picture consisting of a positive photograph or drawing on a transparent base; viewed with a projector
    Synonyms: foil

ارجاع به لغت transparency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transparency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transparency

لغات نزدیک transparency

پیشنهاد بهبود معانی