امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Trenchant

ˈtrentʃnt ˈtrentʃnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
برنده، تیز، بران، نافذ، قاطع، قطعی، سخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a trenchant blade
- تیغ تیز
- her trenchant words
- حرف‌های نافذ او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trenchant

  1. adjective sarcastic, scathing
    Synonyms: acerbic, acid, acidulous, acute, astringent, biting, caustic, clear, clear-cut, crisp, critical, crushing, cutting, distinct, driving, dynamic, effective, effectual, emphatic, energetic, explicit, forceful, forcible, graphic, hurtful, impressive, incisive, intense, keen, mordant, penetrating, piquant, pointed, potent, powerful, pungent, razor-sharp, salient, salty, sardonic, sententious, severe, sharp, significant, strong, tart, to the point, unequivocal, unsparing, vigorous, weighty, well-defined
    Antonyms: frivolous, gentle, impotent, kind, nice, weak

ارجاع به لغت trenchant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trenchant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trenchant

لغات نزدیک trenchant

پیشنهاد بهبود معانی