امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Trifling

ˈtraɪflɪŋ ˈtraɪflɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    trifled
  • شکل سوم:

    trifled
  • سوم‌شخص مفرد:

    trifles
  • صفت تفضیلی:

    more trifling
  • صفت عالی:

    most trifling

معنی

adjective
ناچیز، جزئی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trifling

  1. adjective insignificant, worthless
    Synonyms: banal, dinky, empty, forget it, frivolous, hollow, idle, idling, inane, inconsequential, inconsiderable, insipid, jejune, loitering, measly, minuscule, negligible, niggling, no big deal, no big thing, nugatory, paltry, petty, picayune, piddling, puny, shallow, silly, slight, small, tiny, trivial, unimportant, vain, valueless, vapid
    Antonyms: important, significant, useful, worthwhile

ارجاع به لغت trifling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trifling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trifling

لغات نزدیک trifling

پیشنهاد بهبود معانی