امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Tripoli

    ˈtrɪpəli ˈtrɪpəli
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun
    (گرد بیرنگ و نرم که برای جلا دادن به‌کار می‌رود) تریپولی (tripolite هم می‌گویند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    شهر تریپولی (پایتخت لیبی)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد tripoli

    1. noun The capital and chief port and largest city of Libya; in northwestern Libya on the Mediterranean Sea; founded by the Phoenicians in the 7th century BC
      Synonyms: Tarabulus Al-Gharb, capital of Libya
    2. noun A weathered and decomposed siliceous limestone; in powdered form it is used in polishing
      Synonyms: rottenstone
    3. noun A port city and commercial center in northwestern Lebanon on the Mediterranean Sea
      Synonyms: Tarabulus, Tarabulus Ash-Sham, Trablous

    ارجاع به لغت tripoli

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tripoli» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tripoli

    لغات نزدیک tripoli

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی