امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Trophy

    ˈtroʊfi ˈtrəʊfi
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      trophies

    معنی و نمونه‌جمله

    noun countable B2
    trophy, یادگاری پیروزی، نشان ظفر، غنائم، جایزه
    یادگاری پیروزی، نشان ظفر، غنائم، جایزه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The old athlete's trophies were on the shelves.
    - جایزه‌های ورزشکار پیر روی طاقچه‌ها قرار داشتند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد trophy

    1. noun physical award
      Synonyms: blue ribbon, booty, citation, crown, cup, decoration, gold, gold star, guerdon, keepsake, laurels, medal, memento, memorial, palm, prize, reminder, ribbon, souvenir, spoils, token

    ارجاع به لغت trophy

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trophy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trophy

    لغات نزدیک trophy

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند