معنی two-handed به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

tuːˈhændɪd tuːˈhændɪd tuːˈhændɪd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

با دو دست، دو دستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a two-handed blow

- ضربه‌ی دو دوستی

adjective

نیازمند به دو نفر، دو نفره، دونفری

- a two-handed saw

- اره‌ی دو سر

- a two-handed card game

- بازی دو نفری (باورق)

adjective

دارای دو دست، دو دسته

adjective

قادر به بکار بردن هر دو دست، راست دست و چپ دست (ambidexterous هم می‌گویند)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد two-handed

adjective Equally skillful with each hand

Synonyms: ambidextrous

Antonyms: left-handed, right-handed
adjective Requiring two hands or designed for two people

Synonyms: bimanual

ارجاع به لغت two-handed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «two-handed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/two-handed

لغات نزدیک two-handed

- two-fisted
- two-four
- two-handed
- two-legged
- two-phase

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند