امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Two-time

taɪm ˈtuːtaɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
دودوزه بازی کردن، (به همسر یا معشوق) خیانت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد two-time

  1. verb be disloyal
    Synonyms: backstab, be dishonest, be disloyal, be unfaithful, betray, burn, cheat, con, deceive, defraud, double-cross, dupe, mislead, take advantage of, trick, victimize

ارجاع به لغت two-time

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «two-time» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/two-time

لغات نزدیک two-time

پیشنهاد بهبود معانی