امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Tycoon

    taɪˈkuːn taɪˈkuːn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      tycoons

    توضیحات

    همچنین در معنای دوم می‌توان از shogun به‌جای tycoon استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    سرمایه‌‌دار (خیلی مهم)، آدم بانفوذ، آدم پولدار، غول (مجاز از موفق بودن یک شرکت، کارخانه و ...)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - A shipping tycoon donated millions to charity last year.
    - یک غول کشتی‌رانی سال گذشته میلیون‌ها دلار به امور خیریه اهدا کرد.
    - The media tycoon owns several influential newspapers.
    - این سرمایه‌دار رسانه‌ای صاحب چندین روزنامه‌ی تأثیرگذار است.
    noun countable
    شوگون (سردار نیروهای جنگ‌آور (سپهسالار)، لقبی تاریخی است که در بیشتر زمان‌ها به‌صورت موروثی به فرزندان خاندان‌های فئودالی ژاپن تعلق می‌گرفت.)
    - The young tycoon built his empire from scratch.
    - شوگون جوان حکمرانی خود را از ابتدا ساخت.
    - The tycoon ruled over the vast lands with an iron fist.
    - شوگون با تلاشی سخت بر سرزمین‌های وسیع حکومت می‌کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد tycoon

    1. noun person who has a lot of money, power
      Synonyms: administrator, big shot, boss, business person, capitalist, captain of industry, director, entrepreneur, executive, fat cat, financier, industrialist, investor, magnate, mogul, wealthy person
      Antonyms: pauper

    ارجاع به لغت tycoon

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tycoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tycoon

    لغات نزدیک tycoon

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند