امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Typeface

    ˈtaɪpfeɪs ˈtaɪpfeɪs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      typefaces

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    تایپ‌فیس، سبک حروف، طرح حروف (مجموعه‌ای از ویژگی‌های طراحی برای حروف و سایر کاراکترها است.)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - Each typeface has its own unique personality.
    - هر تایپ‌فیس هویت منحصربه‌فرد خود را دارد.
    - She experimented with different typefaces for the logo.
    - او طرح حروف مختلفی را برای لوگو امتحان کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد typeface

    1. noun A specific size and style of type within a type family
      Synonyms: font, case, agate, boldface, fount, italic, pica, face, roman

    ارجاع به لغت typeface

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «typeface» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/typeface

    لغات نزدیک typeface

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند