امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uncertain

ʌnˈsɜrːtn ʌnˈsɜːtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more uncertain
  • صفت عالی:

    most uncertain

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
نامعلوم، مشکوک، مردد، متغیر، دمدمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a young man of uncertain income
- مردی جوان با درآمد نامشخص
- a rifle with a rather uncertain trigger
- تفنگی با ماشه‌ی غیر‌قابل‌اطمینان
- an uncertain friend
- دوست غیرقابل‌اتکا
- uncertain health
- سلامتی متزلزل
- At that time, Hassan was leading a rather uncertain existence.
- در آن هنگام حسن زندگی نسبتاً بی‌ثباتی را می‌گذراند.
- Pari touched the flowers with uncertain fingers.
- پری با حالت تردیدآمیز گل‌ها را با انگشت لمس کرد.
- I was uncertain whether to go or not.
- نمی‌دانستم آیا بروم یا نه.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uncertain

  1. adjective doubtful, changeable
    Synonyms: ambiguous, ambivalent, chancy, conjectural, dubious, erratic, fitful, hanging by a thread, hazy, hesitant, iffy, incalculable, inconstant, indefinite, indeterminate, indistinct, insecure, irregular, irresolute, on thin ice, precarious, questionable, risky, speculative, touch and go, unclear, unconfirmed, undecided, undetermined, unfixed, unforeseeable, unpredictable, unreliable, unresolved, unsettled, unsure, up for grabs, up in the air, vacillating, vague, variable, wavering
    Antonyms: certain, clear, definite, determined, foreseeable, secure, sure, unchanging

Idioms

ارجاع به لغت uncertain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncertain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncertain

لغات نزدیک uncertain

پیشنهاد بهبود معانی