امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uncivilized

ʌnˈsɪvəlaɪzd ʌnˈsɪvəlaɪzd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
غیرمتمدن، وحشی، بی‌ادب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uncivilized

  1. adjective wild, uncultured
    Synonyms: barbarian, barbaric, barbarous, boorish, brutish, churlish, coarse, crass, crude, discourteous, disrespectful, gross, ill-bred, impertinent, impolite, loutish, mannerless, outrageous, philistine, primitive, rude, rugged, savage, unconscionable, uncontrolled, uncouth, uncultivated, uneducated, ungodly, unholy, unmannered, unpolished, unrefined, unsophisticated, vulgar, wicked
    Antonyms: civilized, cultured, domesticated, polished, refined, sophisticated

ارجاع به لغت uncivilized

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncivilized» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncivilized

لغات نزدیک uncivilized

پیشنهاد بهبود معانی