معنی unconstitutional به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ʌnˌkɑːnstɪˈtuːʃnl ˌʌnkɒnstəˈtjuːʃnəl

معنی و نمونه‌جمله

adjective

مغایر با قوانین، غیرقانونی، مغایر قانون اساسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Censorship of the press is unconstitutional.

- سانسور جرائد مغایر قانون اساسی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unconstitutional

adjective illegal

Synonyms: against the law, banned, criminal, felonious, forbidden, illegitimate, illicit, lawless, not legal, outlawed, prohibited, prosecutable, unauthorized, unlawful, violating, wrongful

ارجاع به لغت unconstitutional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «unconstitutional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unconstitutional

لغات نزدیک unconstitutional

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند