امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uneventful

ˌʌnɪˈventfl ˌʌnɪˈventfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective C2
بی‌حادثه، بدون رویداد مهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- an uneventful year
- سالی که در آن رویدادهای مهمی اتفاق نیفتاده باشد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uneventful

  1. adjective monotonous, dull
    Synonyms: boring, common, commonplace, humdrum, inconclusive, indecisive, ordinary, prosaic, quiet, routine, tedious, unexceptional, unexciting, unfateful, uninteresting, unmemorable, unnoteworthy, unremarkable, unvaried
    Antonyms: eventful, exciting, extraordinary, memorable

ارجاع به لغت uneventful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uneventful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uneventful

لغات نزدیک uneventful

پیشنهاد بهبود معانی