امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unfeeling

ʌnˈfiːlɪŋ ʌnˈfiːlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بی‌عاطفه، سنگدل، بی‌حس، بی‌احساس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unfeeling

  1. adjective hard-hearted, numb
    Synonyms: anesthetized, apathetic, asleep, benumbed, brutal, callous, cantankerous, churlish, cold, cold-blooded, cold fish, cold-hearted, crotchety, cruel, deadened, exacting, feelingless, hard, hardened, heartless, icy, inanimate, inhuman, insensate, insensible, insensitive, iron-hearted, merciless, obdurate, pitiless, ruthless, sensationless, senseless, severe, stony, surly, thick-skinned, tough, unamiable, uncaring, uncompassionate, uncordial, unemotional, unkind, unsympathetic
    Antonyms: caring, concerned, feeling, loving, sensitive

لغات هم‌خانواده unfeeling

ارجاع به لغت unfeeling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfeeling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfeeling

لغات نزدیک unfeeling

پیشنهاد بهبود معانی