امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unfulfilled

ˌʌnfʊlˈfɪld ˌʌnfʊlˈfɪld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
انجام نشده، وفا‌نشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unfulfilled

  1. adjective Of persons; marked by failure to realize full potentialities
    Synonyms: unrealized, unrealised

ارجاع به لغت unfulfilled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfulfilled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfulfilled

لغات نزدیک unfulfilled

پیشنهاد بهبود معانی