امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Unite

    juːˈnaɪt juːˈnaɪt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      united

    • شکل سوم:

      united

    • سوم‌شخص مفرد:

      unites

    • وجه وصفی حال:

      uniting

    توضیحات

    همچنین می‌توان از jacobus به‌ جای unite استفاده کرد.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun verb - transitive adverb C1
    به‌هم پیوست، متحد کردن، یکی کردن، متفق کردن، وصلت دادن، ترکیب کردن، سکه قدیم انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - He united the people and led them to victory.
    - او مردم را متحد کرد و به پیروزی رساند.
    - If the two parties unite they will become much stronger.
    - اگر آن دو حزب یکی بشوند بسیار نیرومندتر خواهند شد.
    - The danger of famine united the people.
    - خطر قحطی مردم را متحد کرد.
    - particles which unite to form new compounds
    - ذراتی که به‌هم می‌پیوندند و ترکیبات جدیدی را به‌وجود می‌آورند
    - to unite bricks with mortar
    - آجرها را با ملاط به هم متصل کردن
    - a dirt road that unites a farm road with the main highway
    - جاده‌ی خاکی که راه روستایی را به شاه‌راه اصلی وصل می‌کند
    - clouds of smoke that unite river fog to form smog
    - توده‌های دود که به مه رودخانه می‌پیوندد و تشکیل دود مه را می‌دهد
    - The broken bones of a child unite easily.
    - استخوان‌های شکسته‌ی یک کودک به‌آسانی جوش می‌خورند.
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد unite

    1. verb combine; join together
      Synonyms: affiliate, ally, amalgamate, associate, band, band together, become one, blend, close ranks, coadjute, coalesce, commingle, concur, confederate, conjoin, connect, consolidate, cooperate, couple, embody, fuse, gather together, hang together, harden, hook up with, incorporate, intertwine, join, join forces, keep together, league, link, marry, meet, merge, mix, pool, pull together, relate, solidify, stay together, stick together, strengthen, throw in with, unify, wed
      Antonyms: divide, separate

    ارجاع به لغت unite

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «unite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unite

    لغات نزدیک unite

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند