معنی unleavened به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ʌnˈlevnd ʌnˈlevnd

معنی

adjective

ور‌نیامده، فطیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unleavened

adjective Made without leavening

Synonyms: azymous, banal, unraised, pedestrian, tedious, trite, unimaginative

Antonyms: leavened
noun

Synonyms: matzo

ارجاع به لغت unleavened

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «unleavened» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unleavened

لغات نزدیک unleavened

- unlearned
- unleash
- unleavened
- unless
- unless i am mistaken

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel