امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unmindful

ʌnˈmaɪndfəl ʌnˈmaɪndfəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دچار غفلت، بی‌خبر، بی‌اطلاع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Ahmad was not unmindful of his heavy responsibility.
- احمد از مسئولیت سنگین خود غافل نبود.
adjective
بی‌دقت، بی‌مبالات، بی‌توجه، بی‌اعتنا
- unmindful of danger
- بی‌اعتنا به خطر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unmindful

  1. adjective Lacking or marked by a lack of care
    Synonyms: careless, forgetful, heedless, inattentive, oblivious, thoughtless, feckless, abstracted, irresponsible, inadvertent, reckless, neglectful, negligent, unconcerned, remiss, unthinking, unaware, unconscious, unobservant, mindless
    Antonyms: mindful
  2. adjective Showing no concern, attention, or regard
    Synonyms: careless, forgetful, heedless, mindless, unconcerned, unheeding, unobservant, unthinking

ارجاع به لغت unmindful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmindful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unmindful

لغات نزدیک unmindful

پیشنهاد بهبود معانی