امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unnatural

ʌnˈnætʃrəl ʌnˈnætʃrəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unnatural
  • صفت عالی:

    most unnatural

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
غیرطبیعی، برخلاف اصول طبیعت، ناسرشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- unnatural phenomena
- پدیده‌های غیرطبیعی
- an unnatural smile
- لبخند ساختگی
- the unnatural son who killed his own father
- پسر خبیثی که پدر خود را کشت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unnatural

  1. adjective not regular; artificial
    Synonyms: aberrant, abnormal, affected, anomalous, assumed, bizarre, concocted, contrary, contrived, ersatz, extraordinary, fabricated, factitious, false, feigned, forced, freakish, freaky, imitation, incredible, insincere, irregular, labored, made-up, make-believe, odd, outlandish, outrageous, perverse, perverted, phony, preposterous, pseudo, put-on, queer, staged, stiff, stilted, strained, strange, studied, supernatural, synthetic, theatrical, unaccountable, uncanny, unconforming, unorthodox, unusual
    Antonyms: acceptable, genuine, natural, real

ارجاع به لغت unnatural

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unnatural» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unnatural

لغات نزدیک unnatural

پیشنهاد بهبود معانی