امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unruffled

ʌnˈrʌfld ʌnˈrʌfld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
آرام شده، آرام‌کرده، صاف، آرام، چین‌نخورده، بدون موج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Despite his snide remarks, Soghra remained unruffled.
- با وجود حرف‌های کنایه‌آمیز او صغرا متانت خود را حفظ کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unruffled

  1. adjective Not easily excited, even under pressure
    Synonyms: calm, collected, composed, cool, imperturbable, even, placid, nonchalant, tranquil, quiet, smooth, untroubled, unflustered, cool-headed, detached, unflurried, even-tempered, poised, possessed, sedate, serene, unflappable, still, unperturbed, undisturbed, unshaken
  2. adjective Said especially of persons
    Synonyms: serene

ارجاع به لغت unruffled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unruffled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unruffled

لغات نزدیک unruffled

پیشنهاد بهبود معانی