امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unseasonable

ʌnˈsiːznəbl̩ ʌnˈsiːznəbl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
نابه‌هنگام، بی‌مورد، بی‌موقع، بیجا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- unseasonable heat
- گرمای غیر‌عادی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unseasonable

  1. adjective Not suitable for or characteristic of the season
    Synonyms: untimely, improper, inappropriate, ill-timed, out of season, abnormal, inexpedient, inopportune, malapropos, awkward, premature, unripe, unusual, wrong
    Antonyms: seasonable

ارجاع به لغت unseasonable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unseasonable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unseasonable

لغات نزدیک unseasonable

پیشنهاد بهبود معانی