امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Untie

ʌnˈtaɪ ʌnˈtaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    untied
  • شکل سوم:

    untied
  • سوم‌شخص مفرد:

    unties
  • وجه وصفی حال:

    untying

معنی

verb - transitive adverb B2
باز کردن، گشودن، حل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد untie

  1. verb To free from ties or fasteners
    Synonyms: loosen, unfasten, undo, unlace, disengage, unhitch, unbind, unknot, loose, slip, disentangle, unloose, extricate, unbrace, free, unclasp, unloosen, untangle
    Antonyms: tie

ارجاع به لغت untie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «untie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/untie

لغات نزدیک untie

پیشنهاد بهبود معانی