امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Untried

ˌʌnˈtraɪd ˌʌnˈtraɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
ناآزموده، امتحان‌نشده، محاکمه‌نشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد untried

  1. adjective Not tested or proved
    Synonyms: untested, inexperienced, new, unproved, undemonstrated, callow, unpracticed, fledgling, uninitiated, fresh, unseasoned, green, immature, unattempted, unexpert, unfledged, young
  2. adjective Lacking experience and the knowledge gained from it
    Synonyms: green, inexperienced, inexpert, raw, uninitiate, uninitiated, unpracticed, unseasoned, unversed

لغات هم‌خانواده untried

ارجاع به لغت untried

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «untried» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/untried

لغات نزدیک untried

پیشنهاد بهبود معانی