امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Upper

ˈʌpər ˈʌpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    uppers
  • صفت عالی:

    uppermost

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
بالا، بالایی، زبرین، فوقانی، بالارتبه، بالاتر، بلندتر، رویی، شمالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the upper floor of the building
- طبقه‌ی فوقانی ساختمان
- upper atmosphere
- جوّ فوقانی
- the upper lip
- لب بالا
- belonging to upper social classes
- متعلق به طبقات اجتماعی بالاتر
- hills and upper regions
- تپه‌ها و نواحی بلندتر
- upper garments
- لباس‌های رو
- upper New York
- شمال نیویورک
- Upper Volta
- ولتای شمالی
- upper Nile
- نیل علیا
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
قسمت بالای کفش، رویه‌ی کفش
- These shoes have leather uppers.
- این کفش‌ها رویه‌ی چرمی دارند.
- the high-quality upper
- رویه‌ی باکیفیت کفش
noun countable
ردیف بالای دندان‌ها، دندان بالا، دندان ردیف بالا
- He has two uppers missing.
- دو تا از دندان‌های فوقانی او افتاده است.
- I could feel the pain in my upper as I bit into the apple.
- وقتی سیب را گاز زدم، دندان بالایم درد گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد upper

  1. adjective above
    Synonyms: high, higher, loftier, more elevated, overhead, top, topmost, uppermost, upward
    Antonyms: below, lower, under
  2. adjective superior
    Synonyms: beautiful, elevated, elite, eminent, greater, important, more important
    Antonyms: inferior, junior, lower

ارجاع به لغت upper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upper

لغات نزدیک upper

پیشنهاد بهبود معانی