امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uprise

American: ˈəpraɪz British: ˈəpraɪz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

برخاستن، طغیان کردن، به‌ بالا رفتن، طلوع کردن، بالاآمدن، از خواب برخاستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- New lands were uprising and high mountains were coming into existence.
- سرزمین‌های جدید مرتفع می‌شدند و کوه‌های بلند به‌وجود می‌آمدند.
- the uprise of flood waters
- طغیان سیلاب‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uprise

  1. verb To adopt a standing posture
    Synonyms: rise, arise, get up, stand, turn out, upspring, stand up
  2. verb Return from the dead
    Synonyms: resurrect, rise
    Antonyms: fall
  3. verb Move upward
    Synonyms: rise, come-up, lift, arise, move-up, go up, ascend
  4. verb Rise up as in fear
    Synonyms: bristle, stand up
  5. verb Come into existence; take on form or shape
    Synonyms: originate, arise, rise, develop, spring-up, grow

ارجاع به لغت uprise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uprise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uprise

لغات نزدیک uprise

پیشنهاد بهبود معانی