امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Usually

ˈjuːʒuəli / / ˈjuːʒli ˈjuːʒuəli / / ˈjuːʒli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more usually
  • صفت عالی:

    most usually

معنی

adverb A2
معمولا، به‌ طور معمول، اکثرا، اغلب، غالبا، عموما

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد usually

  1. adverb for the most part
    Synonyms: as a rule, as is the custom, as is usual, as usual, by and large, commonly, consistently, customarily, frequently, generally, habitually, in the main, mainly, more often than not, mostly, most often, normally, now and again, now and then, occasionally, once and again, on the whole, ordinarily, regularly, routinely, sometimes
    Antonyms: exceptionally, unusually

ارجاع به لغت usually

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «usually» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/usually

لغات نزدیک usually

پیشنهاد بهبود معانی