امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Utmost

ˈʌtmoʊst ˈʌtməʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
بیشترین، منتهای کوشش، حداکثر، دورترین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the utmost points of the earth
- اقصی نقاط کره‌ی زمین
- the utmost island
- دورترین جزیره
- utmost secrecy
- حداکثر اختفا
- Orphans lived in utmost misery.
- یتیمان در نهایت فلاکت زندگی می‌کردند.
- don't you see (how) hardship has reached its utmost
- نبینی که سختی به غایت رسید
- Our hotels offer the utmost in comfort and luxury.
- هتل‌های ما بیشترین میزان راحتی و تجمل را عرضه می‌کنند.
- I did my utmost to save him from drowning.
- حداکثر سعی خود را برای نجات او از غرق شدن کردم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد utmost

  1. adjective extreme, maximum
    Synonyms: absolute, all-out, chief, complete, entire, exhaustive, farthest, final, full, furthermost, greatest, highest, last, last straw, maximal, most, most distant, outermost, out of bounds, outside, paramount, plenary, preeminent, remotest, sheer, supreme, thorough, thoroughgoing, too much, too-too, top, topmost, total, ultimate, ultra, unconditional, undiminished, unlimited, unmitigated, unqualified, unreserved, uttermost, whole, worst case
    Antonyms: middle, moderate

ارجاع به لغت utmost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «utmost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/utmost

لغات نزدیک utmost

پیشنهاد بهبود معانی