امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Uzbek

    ˈuːzbek ˈuːzbek
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun
    ( uzbeg، uzbak) ازبک، ازبکی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد uzbek

    1. noun A member of a Turkic people of Uzbekistan and neighboring areas
      Synonyms: uzbeg, Uzbak, usbek, usbeg
    2. noun A landlocked republic in west central Asia; formerly an Asian soviet
      Synonyms: uzbekistan, republic-of-uzbekistan
    3. noun The Turkic language spoken by the Uzbek
      Synonyms: uzbeg, Uzbak, usbek, usbeg

    ارجاع به لغت uzbek

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «uzbek» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uzbek

    لغات نزدیک uzbek

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی