امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vaccinate

ˈvæksəneɪt ˈvæksəneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vaccinated
  • شکل سوم:

    vaccinated
  • سوم‌شخص مفرد:

    vaccinates
  • وجه وصفی حال:

    vaccinating

معنی و نمونه‌جمله

adverb
واکسن زدن به، برضد بیماری تلقیح شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- to vaccinate children against smallpox
- بچه‌ها را در برابر آبله واکسینه کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vaccinate

  1. verb give a shot to treat or prevent disease
    Synonyms: immunize, inject, inoculate, mitigate, prevent, protect, treat, variolate

ارجاع به لغت vaccinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vaccinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vaccinate

لغات نزدیک vaccinate

پیشنهاد بهبود معانی