امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vagabond

ˈvæɡəbɑːnd ˈvæɡəbɒnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ولگرد، در‌به‌در، خانه‌به‌دوش، دربه‌در، سرگردان، آواره، دوره‌گرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a vagabond beggar
- گدای خانه‌به‌دوش
- thieves and vagabonds
- دزدان و ولگردان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vagabond

  1. adjective unsettled; vagrant
    Synonyms: aimless, destitute, down-and-out, drifting, errant, fancy-free, fly-by-night, footloose, idle, itinerant, itinerate, journeying, mendicant, migratory, moving, nomadic, perambulant, perambulatory, peripatetic, prodigal, rambling, roaming, rootless, roving, sauntering, shifting, shiftless, straggling, stray, strolling, transient, travelling, unsettled, wandering, wayfaring, wayward
    Antonyms: inhabiting, settled
  2. noun person who leads an unsettled life; traveler
    Synonyms: explorer, gypsy, haji, pathfinder, pilgrim, pioneer, rambler, rover, tourist, trailblazer, trekker, wanderer, wayfarer
    Antonyms: inhabitant

ارجاع به لغت vagabond

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vagabond» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vagabond

لغات نزدیک vagabond

پیشنهاد بهبود معانی