امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Valid

ˈvælɪd ˈvælɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more valid
  • صفت عالی:

    most valid

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
معتبر، صحیح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a valid deed
- قباله‌ی معتبر
- Pre-revolutionary passports are no longer valid.
- پاسپورت‌های پیش از انقلاب دیگر معتبر نیست.
- Some moral principles are valid in every age and country.
- برخی اصول اخلاقی در تمام ادوار و کشورها ارزشمند است.
- Jaffar's argument was valid.
- استدلال جعفر درست بود.
- Your criticism is valid.
- انتقاد شما وارد است.
- Each science has its own valid methods.
- هر علمی روش‌های مؤثر خودش را دارا است.
- If writing is no longer a valid medium, the film may replace it.
- اگر نگارش دیگر وسیله‌ی مؤثری نباشد، فیلم جای آن را خواهد گرفت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
قوی، سالم، معتبر، قانونی، درست، صحیح، دارای اعتبار، مؤثر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد valid

  1. adjective right, genuine
    Synonyms: accurate, attested, authentic, authoritative, binding, bona fide, cogent, compelling, conclusive, confirmed, convincing, credible, determinative, efficacious, efficient, good, in force, irrefutable, just, kosher, lawful, legal, legit, legitimate, logical, official, original, persuasive, potent, powerful, proven, pure, solid, sound, stringent, strong, substantial, telling, tested, true, trustworthy, ultimate, unadulterated, unanswerable, uncorrupted, weighty, well-founded, well-grounded
    Antonyms: invalid, unacceptable, unreal, unsound, wrong

لغات هم‌خانواده valid

ارجاع به لغت valid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «valid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/valid

لغات نزدیک valid

پیشنهاد بهبود معانی