معنی valuable به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈvæljəbl ˈvæljuəbl / / -jəbl

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

شکل جمع:
valuables
صفت تفضیلی:
more valuable
صفت عالی:
most valuable

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

با ارزش، نفیس، شایگان، ارزنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Your friendship is very valuable to me.

- دوستی شما برای من بسیار ارزنده است.

- a valuable literary text

- یک متن ادبی پرارزش

- my mother's valuable advice

- نصیحت پرارزش مادرم

- a valuable treasure

- گنج شایگان

- Every human being is valuable in the sight of God.

- در نظر خداوند هر انسانی دارای ارزش است.

adjective

پربها، گرانبها، قیمتی

- a valuable piece of property

- یک قواره ملک پرارزش

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد valuable

adjective very important; priceless

Synonyms:

important valuable precious dear useful helpful beneficial relevant worthwhile prized valued respected admired appreciated esteemed cherished treasured invaluable expensive costly high-priced inestimable of value worthy serviceable collectible heirloom hot hot property scarce estimable

Antonyms:

unimportant useless worthless valueless

noun prized possession

Synonyms:

treasure asset advantage benefit commodity heirloom antique collectible plum nugget

Antonyms:

trash garbage

لغات هم‌خانواده valuable

noun
valuables, value, values, valuation, valuer, overvaluation, devaluation

adjective
valuable, invaluable, overvalued, valueless, valued

verb - transitive
value, devalue, overvalue

ارجاع به لغت valuable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «valuable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/valuable

لغات نزدیک valuable

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!