امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Variegate

ˈveriːəˌɡeɪt ˈveərɪɡeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
رنگارنگ کردن، خال‌خال کردن، جورواجور کردن، متنوع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد variegate

  1. verb To mark with a line or band, as of different color or texture
    Synonyms: streak, striate, stripe
  2. verb Make something more diverse and varied
    Synonyms: diversify, spatter, vary, mottle, motley

ارجاع به لغت variegate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «variegate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/variegate

لغات نزدیک variegate

پیشنهاد بهبود معانی