امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vaticinate

vəˈtɪsəˌneɪt væˈtɪsɪneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
پیشگویی کردن، نبوت کردن، رسالت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vaticinate

  1. verb To tell about or make known (future events) by or as if by supernatural means
    Synonyms: prophesy, augur, divine, foretell, soothsay

ارجاع به لغت vaticinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vaticinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vaticinate

لغات نزدیک vaticinate

پیشنهاد بهبود معانی