معنی venerate به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈvenəreɪt ˈvenəreɪt

آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

گذشته‌ی ساده:
venerated
شکل سوم:
venerated
سوم‌شخص مفرد:
venerates
وجه وصفی حال:
venerating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

ستایش و احترام کردن، تکریم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- We venerate our ancestors who founded this city.

- ما به نیاکان خود که این شهر را بنیان نهادند حرمت می‌گذاریم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد venerate

verb revere

Synonyms: admire, adore, apotheosize, appreciate, be in awe of, cherish, deify, esteem, exalt, hallow, hold in awe, honor, idolize, look up to, love, put on a pedestal, regard, respect, reverence, think highly of, treasure, value, worship

ارجاع به لغت venerate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «venerate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/venerate

لغات نزدیک venerate

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی