امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vicarious

vɪˈkeriəs vɪˈkeəriəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نیابتی، به نیابت قبول کردن، جانشین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- vicarious powers
- اختیارات نیابتی
- vicarious punishment
- تنبیه شدن به جای شخص دیگر
- vicarious pleasures
- خوشی‌های نیابتی
- vicarious menstruation
- قاعدگی جانشینی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vicarious

  1. adjective done or felt for, or on behalf of, another
    Synonyms: by proxy, commissioned, delegated, deputed, empathetic, eventual, imagined, indirect, pretended, secondary, substituted, substitutional, surrogate, sympathetic

ارجاع به لغت vicarious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vicarious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vicarious

لغات نزدیک vicarious

پیشنهاد بهبود معانی